آیا بایدی وجود دارد؟ آیا ما باید کاری انجام دهیم؟ این باید با آزادی چه تناقضی دارد؟
"باید" هم وجود دارد و هم ندارد. آیا ما باید به زندگی ادامه دهیم؟ نه! میتوانیم خود را بکشیم؛ ولی در این صورت ظلم بزرگی به خود روا داشتهایم. این بایدی است که خود آن را به خود (به واسطه آگاهی) واجب میگردانیم. اگر کس دیگری ما را بدان ملزم نماید، ارزشی ندارد.
قبل از اینکه به سؤال "چه باید بکنم؟" بپردازیم، ببینیم که در اصل چه کار میتوانیم انجام دهیم. ما کارهای زیادی را میتوانیم انجام دهیم. در ما توانمندیهای متعدی هست و قدرت انجام کارهای زیادی در ما وجود دارد. میتوانیم با افراد گوناگونی همکاری کنیم. میتوانیم امکانات فراوانی را جذب نماییم. میتوانیم جلوی کارها و فعالیتهای زیادی را بگیریم. میتوانیم افراد متعددی را دور خود جمع کنیم. حال از این همه، کدام را انتخاب کنیم؟
یک جواب منطقی این است که بهترین را انتخاب کنیم. تنها با انتخاب بهترین است که دچار پشیمانی و حسرت نمیشویم و هر آنچه که به غیر از بهترین، انتخاب کنیم (حتی اگر خیلی خوب باشد) باز دچار حسرت میشویم. و اما بهترین کدام است؟
در یک کار اقتصادی، بهترین کار، سودآورترین است. در یک کار حساس (مانند عمل جراحی مغز)، بهترین کار، کمخطرترین است. در یک کار هنری، بهترین کار، زیباترین است. در یک کار گروهی، بهترین کار، آن است که مورد توافق همه اعضاء باشد.
پس برای هر کاری، بهترین به شکلی است و یک کار مطلق نداریم که همواره بهترین باشد. با این وجود، چگونه میتوانیم بهترین را انتخاب کنیم؟
برای انتخاب بهترین، لازم است به مؤلفههای انتخاب توجه کنیم. ما تنها جزء در این جهان نیستیم. جهان از اجزاء گوناگونی تشکیل شده است و آنچه در جهان می گذرد حاصل تعامل اجزاء آن است. کارها و اعمال ما در محیط پیرامون و حتی جاهای دوردست که به ظاهر ارتباطی با ما ندارد، تأثیر میگذارد و همین طور آنچه در آنسوی جهان رخ میدهد، بر کار ما تأثیر خواهد داشت. اعتصاب کارگران در یک کشور توسعه نیافته بر شکار یک شیر گرسنه در بیشهزارهای آفریقا تأثیر میگذارد. ریزش بهمن در ارتفاعات دور از دسترس هیمالایا، بر تصمیم شما که چای بنوشید یا قهوه تأثیر میگذارد. به همین ترتیب همه اجزاء بر یکدیگر تأثیر میگذارند. ولی این تأثیر متناسب است با ارتباطی که با یکدیگر دارند (مگر در شرایط آشفته و بحرانی).
حال در این توده در هم پیچیده و سردرگم که وضعیت هر کاری با یک معادله پیچیده و همیشه متغییر، مشخص میشود، چگونه میتوانیم بهترین کار را انتخاب کنیم؟ در این حالت حداقل شرط لازم برای بهترین کار این است که بر سایر کارها تأثیر مخرب نداشته باشد. برای مثال بعد از یک جنگ، کشور غالب به غنایم زیادی میرسد اما به قیمت زیانهای مالی و جانی بسیاری که به کشور مغلوب وارد شده است. این شکست در آینده بدون پاسخ نمیماند. پس این پایان جنگ نیست بلکه آغاز یک جنگ پنهان است که روزی آشکار خواهد شد.
یک شرط لازم برای بهترین کار این است که منجر به نفع همگان شود، بدون آنکه زیانی به کسی یا چیزی برسد. چنین کاری را هماهنگی مینامیم. حال سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که فرمول هماهنگی چیست؟ چگونه میتوانیم هماهنگترین موضع را انتخاب کنیم؟
فرمول اصلی هماهنگی این است : «خودبینی را کنار گذاشتن». بیان دیگر آن چنین است: کل را دیدن که کل، خود ما را نیز شامل میشود. ملاک یک کار هماهنگ این است که تا چه حد از خودبینی به دور بوده است. برای آنکه از خود رها شویم، باید هوشیار بوده و مراقب باشیم که در پیرامون ما چه میگذرد. برای رسیدن به هوشیاری، میتوان از سؤال "اینجا چه خبر است؟" کمک گرفت.
حال اگر به جای خودبینی، کلنگری را جایگزین کنیم، با چه چیزی روبهرو میشویم؟ برای کلنگری، در نظر گرفتن چهار مؤلفه زیر ضروری به نظر میرسد:
1. شرایط زمانی: شناخت شرایط زمانی، فاکتور مهمی برای رسیدن به هماهنگی است زیرا برای هر کاری زمانی، مقرر شده است که اگر آن زمان مقرر را از دست بدهیم، احتمال موفقیت کاهش مییابد. در طبیعت مصادیق زیادی در این باره میبینیم؛ دورههای رویش، دورههای زایش، مهاجرت پرندگان، اعتدالین (گردش محور زمین)، تحرک پرندگان در اوایل صبح و پایان روز، ساعت بیولوژیک و ...
2. شرایط مکانی: هر مکان از ویژگیهای خاص خود برخوردار است که بر هرآنچه که در حوزهاش قرار گیرد تأثیر میگذارد. این ویژگیها عبارتند از:
الف) ویژگیهای طبیعی مانند حرارت، امواج مغناطیسی، رطوبت، بادگیری و ...
ب) افراد و موجودات ساکن در آن محیط
ج) ویژگیهای باطنی مانند مکانهای زیارتی و معابد.
در طبیعت نیز میتوان به مصادیق بسیاری اشاره کرد مانند: تایگا در سیبری، توندرا در عرضهای جغرافیایی بالاتر، گلسنگ در قطب، جلبکها در حاشیه آبراههها، پوششهای انبوه در مناطق حاره، شتر در بیابان و ...
3. مخاطب: در زمانی که عده دیگری نیز ذینفع هستند، لازم است که به نقطه نظرات، دیدگاهها، عقاید و علایق مخاطب توجه شود و بدان پاسخ مناسب و درخور داده شود. یکی از مصادیق بارز توجه به مخاطب، حرکت انبیاء الهی است. انبیاء در هر عصری که مبعوث شدند متناسب با درک و فهم مردم زمان خود سخن گفتند در حالی که حرفهای بسیار برای بیان کردن داشتند. تعالیم آنها با فرهنگ و رسوم مردمشان سازگار بوده و شرایط زندگیشان نیز در حد زندگی متوسط مردم جامعه بوده است.
4. امکانات: ما تنها در حد توان خود میتوانیم عمل کنیم، هرچند که ایدههای بزرگی هم در سر داشته باشیم. بنابراین در انجام کارها به توان اجرایی خود توجه داشته باشیم.
* * *
و اما نشانههای یک کار ناهماهنگ چیست؟ یک کار ناهماهنگ با توقف همراه است، زیرا مورد پشتیبانی دیگر اجزاء جهان قرار نمیگیرد. چنین کاری هرچه جلوتر میرود سختتر میشود و انجام آن همراه با صرف انرژی بیشتر است. یک کار ناهماهنگ با انواع تعارضات و دوگانگیها همراه است. یکی از نشانههای درونی یک کار ناهماهنگ، احساس ناخوشایند است. در این حالت قلب فشرده میشود و تشویش و اضطراب وجود انسان را پر میکند. ذهن آشفته شده و کنترل بر خویشتن مختل میگردد. در تداوم این حالت، جسم نیز به انواع بیماریها دچار میشود.
* * *
اگر میخواهیم به بهترین شکل زندگی کنیم، باید بهترین کارها را بیابیم و به آنها بپردازیم. یافتن این کار مستلزم هوشیاری است. باید در خود کندوکاو کنیم تا متوجه شویم که هماهنگترین کار کدام است. برای یافتن آن هم به کششهای درونی توجه کنیم و هم به مسایل و اتفاقات بیرونی. با توجه به درون ببینیم که کدام کار است که بیشترین جذابیت را برای ما دارد، کدام کار است که از انجام آن خسته نمیشویم و کدام کار است که در آن خلاقتر و شادابتریم.
در مورد مسایل و اتفاقات جامعه باید به آنها توجه داشته باشیم تا معضلات و مشکلات را شناسایی کنیم و ریشه آن ها را پیدا کنیم. از طرف دیگر بررسی کنیم و ببینیم کدام یک از کارهاست که بیشترین خلاء را دارد و نیازمند جذب افراد بسیاری است. در این حالت یک کارهماهنگ و ایدهال کاری است که هم کششهای درونی ما را بیشتر اغنا کرده و هم بتواند نیازهای واقعی جامعه را پاسخ دهد.